آغاز و انجام خوشنویسی به شش دوره منقسم است: ابتدائی ، متوسطه ، خوش ، عالی ، ممتاز ، استادی از میان علاقه مندانی که قدم در راه فراگیری این هنر می گذارند کمتر کسی یافت می شود که تمام این راه را طی کند و به استادی برسد. بیشتر آنان در رسیدن به یک ، دو ، یا سه دوره ی آن توفیق می یابند ؛ زیرا کاری پر زحمت و مشکل است که فقط عشق و علاقه آسانش می کند و در خور حوصله هر کس نیست مخصوصاً زندگی ماشینی امروز و مشغله ی زندگی متنوع، کمتر به اشخاص اجازه می دهد که به این هنر ارزنده بپردازند و در این راه پیشتر روند و جز دلباخته ای به ادامه و تکمیل آن نمی پردازد. لکن قدر لازم برای هر با سواد این است که اگر چه مدت کوتاهی ، نزد استاد ، با مختصری از اصول و قواعد صحیح نوشتن کلمات و ترکیبات آن آشنائی پیدا کند ، تا حدی که خطی خوانا و روشن داشته باشد و بیننده و خواننده را در آن رغبتی دست دهد و این خود طی دوره ی ابتدائی و رسیدن به آغاز دوره ی متوسطه حساب می شود. از این پس به نسبت علاقه مندی و فعالیت و استعداد می تواند به مراتب بالاتر برود تا اینکه به ترتیب، دوره های خوش و عالی و ممتاز را بگذراند و کم کم به مقام استادی نایل گردد.
لذا برای فراگیر ِ مبتدی لازم است روی حروف و کلمات سرمشق استاد دقت کند و حرکات و گردشهای آن را در نظر بگیرد ، هر چند که بد و ناصاف نویسد به صبر و حوصله کلمات را در حد و اندازه ی سرمشق نقل و تکرار کند و تا مدتی بدون سرمشق و از پیش خود چیزی ننویسد و پیوسته از شیوه و اسلوب استاد پیروی نماید تا به نیروی طبع و قابلیت، شیوه و ربط استاد را به دست بیاورد و دستش در این کار قوت یابد. لازم است که قلم مشق را به اندازه ی درشتی و ریزی خط سرمشق انتخاب کند و از مشق کردن روی سرمشقهای ناقص که استادانه نیست برحذر باشد و تا جایی که ممکن است روی خط بد و ناقص نگاه نکند. سلطانعلی مشهدی گوید:
جمع می کن خطوط استادان نظری می فکن در این و در آن
طبع تو سوی هر کدام کشید جز خط او دگر نباید دید
تا که چشم تو پر شود ز خطش حرف حرفت چو دُر شود ز خطش
پس از اینکه خط او نیرو گرفت گاهگاه از ذهن خود کلمات و عباراتی بنویسد و آنگاه با خط استاد و سرمشقها مقایسه کند و یا به نظر استاد برساند.
به طوری که استادان اشاره فرموده اند مشاقی و تمرین را سه مرحله است: نظری، قلمی ، ذهنی(یا خیالی).
نظری:
دقت در روی حروف و کلمات خطوط استاد و در نظر گرفتن گردشها و حرکات آن است که با نگاه کردن انجام می شود و در طبع و ذهن طالب آن اثر می گذارد.قلمی: نقل کردن حروف و کلمات سرمشق به وسیله قلم است که از روی تقلید و محاکات انجام می گیرد.
ذهنی:
آن است که مشاق پس از آشنائی با قواعد خط و شیوه و ربط استاد، بدون تقلید از سرمشق و با ذهنیت خود – عشقی و ذوقی – عباراتی بنویسد تا نیروی خطی خود را بسنجد.سلطانعلی مشهدی در اشعار خود به دو مشق نظری و قلمی اشاره کرده و می گوید:
بر دو نوع است مشق و ننهفتم تا توای خوبرو جوان گفتم
قلمی خوان یکی و گر نظری که بود این سخن هنی و مری
قلمی مشق کردن نقلی روز، مشق خفی و شام، جلی
نظری دان گاه کردن خط بودن آن گه ز لفظ و حرف و نقط
هر خطی را که نقل خواهی کرد جهد کن تا نکوبی آهن سرد
حرف حرفش نکو تأمل کن نه که چون بنگری تغافل کن
قوت و ضعف حرفها بنگر دار ترکیب آن به پیش نظر
در صعود و نزول او می بین تا که حظی بری از آن و از این
باش از شَمره های حرف آگاه تا بود صاف و پاک و خاطره خواه
اظهرهروی به سلطانعلی مشهدی از راه نصیحت می گفته است:
در مشق کوتاهی مکن پیوسته ای سلطان علی در روز کن مشق خفی ، در شام کن مشق جلی
قاضی احمد غفاری شاعر و خوشنویس گفته است:
چهل سال عمرم به خط شد تلف سر زلف خط ناید آسان بکف
زمشقش دمی هر که غافل نشست چو رنگ حنا رفت خطش زدست
مکن جز به تحریر اوقات صرف که صورت نمی یابد از صوت حرف
ضیاء الدین محمد یوسف در رساله ی خود گوید:
خواهی که ترا بلند سازد آوازه نیک در جهان مشق
بشنو زمن شکسته خاطر اول تعلیم، بعد از آن مشق
کسی که بخواهد به هدف خود برسد و از روی اصول و هندسه خط و کیفیت خوشنویسی به درجات عالی خط نائل گردد از آغاز کار باید شاگردی و تلمذ استادی را اختیار کند تا او را در این فن رهبری و ارشاد نماید. چون اگر تنها به فکر و عقل خود تکیه کند کاری عبث و بیهوده کرده است. کسانی که بدون تعلیم استاد و فقط از راه تقلید به درجه ی استادی رسیده اند بسیار اندک اند- و در حکم «النادر کالمعدوم» و یا «النادر لا حکم له» می باشند.
در خطوط کسانی که بدون استاد کار کرده اند در بسیاری از حروف آن نقص و ناموزونی دیده می شود به خلاف دسته ی اول که همه استوار و درست مشاهده می گردد.
شایسته است که متعلم از متابعت استاد سر نپیچید و به راهنمائی او اهمیت دهد و عمل کند و در اکرام و کسب رضای خاطر او بکوشد که فایده اش به خود او بازخواهد گشت.
ان المعلم و الطبیب کلاهما لا ینصحان اذا لم یکرما
در همه حال نظافت و پاکیزگی را مرعی دارد و ادوات و لوازم خوشنویسی خود را پاکیزه و کامل و مرتب کند و جایی برای کتابت انتخاب کند که موافق با اصول بهداشت باشد و آنقدر مبالغه در نوشتن نکند که ملول و خسته شود و از نوشتن در جای کم نور حذر کند و سرعت و عجله در نوشتن ننماید. در بهداشت چشم بکوشد و از گرد و کثافت و آبهای آلوده محفوظ دارد، در صفحات براق و خیره کننده ننگرد. زیاده روی در نوشتن نکند چرا که استمرار بی حد ، ضعف قوای ظاهری و باطنی می آورد.
از روی بی میلی و سرسری ننویسد. محل نوشتن روشن و با صفا و خالی از اغیار باشد.
میرعلی هروی در مدادالخطوط خود آورده است: «خانه ای که در آنجا کتابت کنند باید که از چهار طرف درها گشاده باشد و صبح در طرف شرقی و نیمروز در جانب جنوبی و آخر روز به طرف غربی نشیند اما در تابستان تا وقت شام هوای حوضخانه بهتر است.»
به تابستان نکو باشد پگاهی زمستان نیک وقت چاشتگاهی
ولیکن خانه خطاط باید که از هر چارسو درها گشاید
صباحان مصلحت زانگونه بیند که در پیش در شرقی نشیند
به وقت نیمروز ای نیک محضر جنوبی بهتر است از جای دیگر
ولی در مغرب روز است احسن به نزدیک در غربی نشستن
ابن بواب گفته است: «خطاطی موقوف بر پنج چیز است: برندگی و تیزی قلمتراش، خوبی قلم، صافی و با جریان بودن مرکب ، لینت و نرمی کاغذ، آرامش و سکون دل (یا نگاه داشتن نفـَس در حال نوشتن).»
امین الدین یاقوت ملکی گوید: «اگر قلمت خوب و پسندیده شد خطت نیکو می گردد و هر گاه ضایع باشد خطت ضایع خواهد شد.»
از اهم اموری که به تحسین و تجوید خط کمک می کند کیفیت نگاه داشتن قلم و ملاحظه ی حرکات آن در حال نوشتن و خوب تراشیدن قلم است. یکی از استادان گفته است: کسی که مداد برگرفتن و تراش قلم و قط و گرفتن ورق و حرکت دست را در حال کتابت خوب نداند از کتابت و خوشنویسی بهره ای ندارد.
میرعلی هروی استاد زبردست خط نستعلیق قرن دهم درباره ی تحصیل هنر خط سروده است :
چند در وادی خط می کنی ای دل تک و پو بشنو این نکته زمن باز نشین فارغ بال
پنج چیز است که تا جمع نگردد با هم هست خطاط شدن نزد خرد امر مُحال
قوت دست و وقوفی ز خط و دقت طبع طاقت محنت و اسباب کتابت به کمال
گر از این پنج یکی راست قصوری حاصل ندهد فایده گر سعی نمایی صد سال
راه صحیح نگاشتن حروف و تمرین و مشق آنها این است که ابتدا به استحکام مفردات ساده حروف بپردازد تا هر حرفی را در حال انفراد صحیح فرا گیرد. پس از آن شروع کند به استواری مرکبات و به ترتیب: اول مرکبات دو حرفی را مشق کند و بعد به سه حرفی و پنج حرفی اشتغال ورزد و در تقلید و شبیه نویسی مفرد و مرکب تکیه و اعتماد او بر خطوط استادان کامل و عارفان به اوضاع و رسوم خط باشد، آن استادانی که خود از برجستگان استاد فرا گرفته اند و در اثر کثرت مشق و استمرار خوشنویسی ملکه ی آنان شده است. زیرا هر صنعتی به دوام و ممارست رو به کمال می رود و نیکو می گردد. ممکن است در رساله ها و دفترها راه و روش تعلیم نوشته شده باشد اما آنها به تنهایی برای مبتدی بسنده و دریافت و تطبیق آن آسان نیست که بتوان به اصطلاحات و اشارات راجع به حر کات دست و قلم و ریزه کاریها و رموز کتابت پی ببرد، لذا از مراجعه به استادان فن بی نیاز نخواهد بود.
از آداب و صفحات خوشنویسی و کتابت است که در هیچ مرحله ای از مراحل فضل و هنر و در هیچ مرتبه از استادی، خود را منتهی نداند و غافل و فریفته نشود و پیوسته این سخن را نقش لوح دل سازد (الاعجاب یمنع الازدیاد) و (العجب یوجب العثار) که خود پسندی جلو ترقی را می گیرد و موجب لغزش می شود؛ و همواره در صدد کسب مرتبه ی بالاتر و رسیدن به مرتبه کمال باشد؛ هر چند که مرتبه ی کمال بسی والا است و آن را حد و نهایتی نیست و بلکه کمال در دنیا وجود ندارد. لکن طالب کمال شدن، خود کمال و از خواهشهای پسندیده انسانی است. از بزرگمهر پرسیدند همه چیز دانی؟ گفت همه چیز را همگان دانند و همگان از مادر نزاده اند و گفته اند:
لکل دهر دوله و رجال ولکل حال ادبار و اقبال
بابا شاه گوید: «کاتب می باید از صفات ذمیمه احتراز کند؛ زیرا صفات ذمیمه در نفس علامت بی اعتدالی است و حاشا که از نفس بی اعتدال کاری برآید یا از آن نفس کاری آید که در او اعتدال باشد. از کوزه همان برون تراود که در اوست.»
در رساله ای خطی مسطور است که حُسن خط به کثرت مشق و به ارشاد استاد و ترک معاصی موقوف است لان العلم فضل من الله و فضل من الله لا یعطی بالمعاصی .
استادان متقدم معثقد بوده اند که خطی که به مرتبه عالی تر و امتیاز کمال و دارای صفا وشأن باشد، بی صفای دل امکان ندارد و این کیفیت به یمن صفات حمیده که عارض نفس انسانی شده، در خط نمودار می گردد.
سلطانعلی مشهدی فرماید:
ای که خواهی که خوشنویس شوی خلق را مونس و انیس شوی
خطه ی خط مقام خود سازی عالمی پر ز نام خود سازی
ترک آرام و خواب باید کرد وین به عهد شباب باید کرد
سر به کاغذ چو خامه فرسودن زین عمل روز و شب نیاسودن
ز آرزوهای خویش بگذشتن وز ره حرص و آز برگشتن
تا بدانی جهاد اصغر چیست بازگشتن به سوی اکبر چیست
آنچه با خود روا نمی داری هیچکس را بدان نیازاری
دل میازار گفتمت زنهار کز دل آزار حق بود بیزار
ورد خود کن قناعت و طاعت بی طهارت مباش یک ساعت
همه وقت اجتناب واجب دان از دروغ و ز غیبت و بهتان
از حسد دور باش و اهل حسد کز حسد صد بلا رسد به جسد
حیله و مکر را شعار مکن صفت ناخوش اختیار مکن
هرکه از مکر و حیله و تلبیس پاک گردید، گشت پاک نویس
داند آن کس که آشنای دل است که صفای خط از صفای دل است
خط نوشتن شعار پاکان است هرزه گشتن نه کار پاکان است
بسیاری از کسان در فن خط و تعلیم آن تحمل رنج و مشقت و صرف دقت کرده اند و خطاط نشده اند و عده ای هم به اندک تعلیم و مشق بهره یافته اند و این امر بستگی به قابلیت و استعداد دارد که استاد بصیر و مجرب این قابلیت را در نظر اول در شاگردان خود می نگرد و از کمال و آراستگی خَلقی و خُـلقی آنان حدود پیشرفت آنان را بررسی می کند و می سنجد و شاید مسأله ی وراثت خانوادگی نیز یکی از علل قابلیت باشد؛ ولی علل و اسباب نهانی در جهان آفرینش بی حد و شمار است و نمی توان آن را حد و حدود دانست . چه خوب گفته اند:
«دادِ حق را قابلیت شرط نیست بلکه شرط قابلیت داد اوست »
«تا که از مخزن توفیق عطایی نرسد سعی سودی ندهد جهد بجایی نرسد»
«باید که صد هزار قدح خون به سر کشد تا در مذاق خلق گوارا شود کسی»
درجات و مراتب خط و مراتب استادی و شیوه ها
درجات و مراتب خط از چهار رتبه بیرون نیست و ارزش قطعات خط از تعیین رتبه ها دانسته می شود. آن چهار عبارت است از :متوسط، خوش ، عالی، ممتاز.
مرتبه متوسط آن است که هنرجو در اثر مختصر تعلیم و آشنائی به قواعد آن، خطی روشن و خوانا پیدا کند و این درجه ی فرودین خط است که از نظر هنر خوشنویسی اهمیتی ندارد و تنها امتیازش این است که از خط مبتدی برتر و بهتر است و قدمی به خوشنویسی نزدیکتر شده است.
مرتبه خوش مرتبه ای بالاتر از متوسط است که در آن نکات تعلیم استاد بیشتر رعایت شده و زیبائی و مرغوبیت بیشتر دیده می شود.
مرتبه عالی به لحاظ درجاتی بالای خوش قرار گرفته است و آن خطی است که از نظر اصول و قواعد و زیبایی ضعفی در آن دیده نشود و قطعات و مکتوباتی که بدین پایه و مایه باشد دارای اهمیت و ارزش خواهد بود.
ممتاز خطی است که در حد عالی ترین و نهایت کمال و زیبایی و صفا و شأن قرار گرفته باشد و بهترین از آن در نظر اهل فن تصور نشود و چنین قطعات و نوشته هایی را در هر زمان وهر جا ارزش فوق العاده نهند.
مراتب خطاطی و خوشنویسی چنانکه اشاره شد نیز از روی این مراتب و درجات خط است و مرتبه ی استادی از حد عالی به بالا احراز می شود و کمتر کسی را استاد می خوانند. بنابراین استاد کسی است که پیوسته در حد عالی و ممتاز نویسد و خوب از عهده برآید که قدرت قلم او به نام شیوه ی خاص او شناخته و معروف گردد.
بین استادان خط از نظر تفوق آثار هنری و ابتکار و تربیت شاگردان و صفات پسندیده و آداب دانی و حسن معاشرت و علم و دانش و گاهی موقعیت و محیط، تفاوت حاصل می شود و گاه یکی از آنان از این راهها امتیازاتی به دست می آورد که در دیگری نیست و ممکن است استادی در یک نوع خط یا دو سه نوع استاد باشد و امکان دارد در تمام انواع خطوط متداول سرآمد گردد. اینگونه استادان در دوره های پیشین فراوان ولی در این عصر کمیابند و چنین استادی که همه ی خطوط را در حد عالی و ممتاز بنویسد نادر العصر به شمار می آید.
سالها باید که تا صاحبدلی پیدا شود بوسعیدی از خراسان یا اویسی از قرن
برای میزان شناخت استاد می توانیم به وضع سیرت و اخلاق آثار استادان پیشین که ترجمه ی احوالشان در جلد اول اطلس خط آمده است، مراجعه کنیم. بیشتر آنان مانند میرعلی تبریزی که نسبت وضع نستعلیق بدو است، در انواع خطوط تسلط داشته اند و از فضیلت علم و ادب و صفات عالی انسانی بهره ور بوده اند. همچنین جعفری تبریزی بایسنقری، سلطانعلی مشهدی، میرعلی هروی، مالک دیلمی، محمد حسین تبریزی، عبدالباقی تبریزی، بابا شاه اصفهانی، علیرضا عباسی، میرعماد و شاگردان و پیروان برجسته آنان و ...
و میرزا احمد خان نی ریزی، درویش عبدالمجید طالقانی و وصال شیرازی و ... همه پاکدلان دیندار و اهل فضل و دانش و شاعر و ادیب بودند.
شایسته است خطاطان و خوشنویسان امروز بدان بزرگان تأسی کنند و از طریقه ی آنان و مردم دوستی و محبت که شاگردان خود را چون فرزندان خود می دانسته و اشاعه ی هنر می کردند پیروی نمایند. والا با داشتن خط تنها و فقدان فضیلت یا نداشتن دیانت و امانت ، شایسته مقام استادی نیستند. (ره چنان رو که رهروان رفتند) سعدی علیه الرحمه فرمود:
وجودی دهد روشنائی به جمع که در سینه سوزیش باشد چو شمع
هنرمندی که خواهد بر کرسی استادی نشیند لازم است که از گنجینه های کمالات ، توشه و از خرمنهای آداب، خوشه ای برگرفته، در انشاء و املاء ید طولی داشته، در لغت قوی و از دستور مطلع باشد. از علوم و دانشهای معمول عصر خود بی اطلاع نبوده، صرف و نحو و منطق و فقه قرآن بداند و برحسن اشکال و خوبی اوضاع خط بیفزاید، تا در نظرها عظیم و در خاطرها مقبول و مکین گردد و به اهمیت و اعتبار او بیفزاید و در اجتماع قابل افاده و استفاده آید. به طوری که نوشته ها و خطوط او را حجت قاطع و سندی معتبر بشمارند.
حافظ فرماید:
زدلبری نتوان لاف زد به آسانی هزار نکته در این کار هست تا دانی
به جز شکر دهنی مایه هاست خوبی را به خاتمی نتوان زد در سلیمانی
هزار سلطنت دلبری بدان نرسد که خویش را به هنر در دلی بگنجانی
شیوه
بعد از احراز مرتبه ی استادی ، موضوع شیوه پیش می آید. هر استادی دارای شیوه ای مخصوص به خود است که با شیوه های دیگران تفاوت دارد و خط او بدان شناخته و معروف می گردد. کلمه ی شیوه که در ردیف آن ربط، اسلوب، سبک، طریقه، روش نیز استعمال می شود در واقع آن سبک و روش خاصی است که استادی سالها بدان روش خط نوشته و میان مردم شایع و شناخته گردیده است .
در عالم دو نفر یافت نمی شوند که خطشان در جمیع حروف و کلمات یکسان باشد؛ بلکه هر یک به کیفیتی مخصوص می نویسد و این امر به مثال خطوط سر انگشتان اشخاص است که با هم فرق دارد. بنابراین با اینکه همه ی استادان خط از سابق و لاحق- به یک پیکره ی معینی از اصول و قواعد نوشته و می نویسند، تفاوت آشکاری میان خط آنان مشاهده می شود. این تفاوت- به حفظ مقام استادی هر یک - همان شیوه است که بستگی به ذوق و سلیقه و دقت نظر و حالات شخصی دارد.
در این مورد ، گذشته از حالات نفسانی و روحی و هزاران امور معنوی، اوضاع جسمی استاد نیز دخالت دارد مثلا طول انگشتان و کوتاهی آن در خط موثر است و خط او به بسط و قبض متمایل می شود، همچنانکه طول قامت و بلندی و کوتاهی پاها در راه رفتن متفاوت می گردد.
شناخت شیوه یک استاد ، برمبنایی بالاتر از اصول و قواعد خط است و آن ریزه کاریهای ویژه ای است که در خط خود به کار برده است و در خط دیگری کمتر دیده می شود، از جمله: گردشهای خاص، درازی و کوتاهی مدّات، گودی و کم عمقی در مدّات و دایره ها و تیزی و تندی و ملایمت، خشکی و نرمی ، فربهی و لاغری، انبساط و انقباض، صافی و صفا و گرفتگی، سواد و بیاض در حلقه ها و گره ها و غیره و اعتدال میان این همه در رموز و قرار نقطه ها و ...
مثلا مرحوم دکتر بیانی در کتاب «احوال و آثار» به یک نکته از نکات بسیار شیوه اشاره کرده و گفته است:
«نکته دقیقی در سبک نستعلیق میرزا محمد رضا کلهر هست و آن اینکه به قدرتی که در کتابت و مشق داشته و هر حرف مفرد یا حروف مرکبی را یک قلم می نگاشته، تمام حرکات قلم در خط او مشخص و مانند این است که مثلا در یک حرف «ی» که از سه حرکت متمایز تشکیل می یابد این سه جزء ، مجزا است که به یکدیگر پیوسته گردیده است. این شیوه پس از میرزا توسط شاگردان و پیروانش پیروی شد ولی هیچ یک چنانکه باید از عهده ی تقلید برنیامدند. با وجود این، شیوه ی وی مورد پسند هنرمندان و هنرشناسان واقع شد.»
پوشیده نیست که سبک و شیـوه در تمام انواع خط مخـفی است و عارفان به خط ، آنها را تمیـز و تشخیص می دهند ؛ لکن آن اندازه که شیوه ها در خط نستعلیق شناخته می گردد در دیگر خطوط شناخته و مشخص نمی شود.
از دقت بر روی قطعات نستعلیق که از بعد میرعماد تاکنون دیده شده است ، به ما می نمایاند که دو شیوه منظور نظر و هدف عالی خوشنویسان بوده است: اول شیوه میرعماد و دوم شیوه کلهر؛ و همه سعی کرده اند شیوه خود را به یکی از این دو برسانند، و گروهی هم ناظر به هر دو شیوه بوده اند، و با این وصف هر یک دارای شیوه مخصوص به خود شده اند که اثبات و تبیین این مطلب از حوصله ی بیان و بنان خارج است و جز با دقت و مقایسه میسر نمی گردد.
از میان شیوه ها گاه اتفاق می افتد که شیوه ای بامزه تر و شیرین تر به نظر می رسد و طرفداران بسیار پیدا می کند و اهل خبره و خط شناسان برای آن مزیتی قایل می شوند. اما انتخاب و پسند شیوه های همطراز بستگی به ذوق و طبع اشخاص دارد و همچون انتخاب گلی از میان گلهاست.
« به مقبولی کسی را دسترس نیست قبول خاطر اندر دست کس نیست»
موضوع مطلب :